آلزایمر نه چندان خفیف
آلزایمر نه چندان خفیف

آلزایمر نه چندان خفیف

چقدر رفتن آسان است . . . چمدان ِ پر از خاطراتت را جمع می کنی و راه می افتی ...

چقدر ماندن سخت است . . . چقدر سخت است پاهایت بروند و به زور نگهشان داری ...

چقدر یادم رفته زندگی ... من کجا مانده ام؟ در کدامین خاطره غرق شده ام ؟ چرا دیگر نیستم ؟؟؟


من ِ دیگر ...

چرا انقدر دور شده ام از نوشتن ؟ 

چرا دیگر دلتنگ نیستم ؟؟

چه بر سرم آمده ...